روزنامه همدلی
1397/05/27
خبر تلخ است؛ فرمانروای سینمای ایران چشمش را فرو بست عزت مرداز بس که جان ندارد
رضا نامجو- همدلی| شاید نشود از نظر بگذرانید فاصله میان پردهخوانی در تماشاخانههای لالهزار تا قله بازیگری را چطور میتوان طی کرد؟ یک نفر بود که میتوانست این فراز باورنکردنی را با کارنامهای پربار برایتان توضیح دهد. یک نفر که امروز دیگر نیست و به پایان عمر پروپیمانش رسیده است: عزتالله انتظامی!محبوبیت بازیگر تازه از دست رفته آنقدر زیاد بود که حاشیهها بر تن پیر و رنجورش کارگر نباشند، وقتی اهل سیاست کمر بسته بودند به بالا رفتن از دیوار داشتههایش.
سالها قبل از آنکه خیال استفاده تبلیغاتی گروهی بچرخد دوروبر انتظامی، گاو، بیتا، پستچی، اجارهنشینها، دایره مینا، گراندسینما و دهها اثر قابل اعتنای دیگر بخشی از تاریخ بازیگری سینمای ایران را به نامش سند زده بودند. بخشی که نه میشد به راحتی از کنارش گذشت و نه کهولت انتظامی باعث میشد جوانترها امکان خاطره بازی با ماندگارهایی که خلق کرده بود را از خاطر ببرند.
خیلیها دوست داشتند انتظامی حضور داشته باشد در فیلمشان. بازیگر کارآزموده که تئاتر معلمش بود با بزرگان سینمای ایران همکاری کرده بود. از علی حاتمی گرفته تا داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی و محسن مخملباف کارگردانهای نامدار ایرانی بودند که فرصت کار کردن با انتظامی برایشان فراهم شد.
عزتالله انتظامی هم پر کار بود و هم سختگیر در انتخاب نقشهایش. همین وسواس هنری کاری کرد که کارنامه پر و پیمانش کمتر مورد انتقاد دوستداران سینما قرار بگیرد.
حتی در آخرین نقشهایی که بازی کرد با وجود شرایط جسمی نامساعد و پیری که زنجیر انداخته بود بر هنرش، باز هم بزرگوارانه زیبایی میآفرید.
نقشش در چهل سالگی علیرضا رئیسیان نمونهای است از آخرین بزرگواریهای انتظامی بر پرده سینما در سال 87. همان بزرگواری که انتظارش را تنها از معدود بازیگرانی میتوان یافت که حالا خیلیهاشان افسانه شدهاند. آقای بازیگر در آن تجربه ایفاگر نقش قاضی بازنشستهای است که میتوان رد پایش را در جایجای ادبیات ایران جستجو کرد. عارفی کلاسیک که در تنگناها به داد نقش اول مرد میرسد. پیرمرد بی آنکه جنجال کند در گوشهای نشسته و راه را نشان میدهد. راه آرامش را! راه زیستن در تنگناهای انسانی را. حتی همین نقش به احتمال چند دقیقهای گواهی است بر بزرگ منشی بازیگری که وسعت دید داشته و میتواند در همان چند دقیقه چیرگی خود را در عرصه به رخ بکشد!
با این وجود حیف است سراغ تجربههای عجیب و غریب انتظامی نرفتن. او جزو معدود استادان بازیگری در ایران است که مجموعهای از پیچیدهترین نقشها را ایفا کرد و از پس همه آنها بر آمد. برای خیلی از بازیگران حضور در یکی از فیلمهایی که انتظامی به عنوان بازیگر در آن حضور داشت میتوانست دلیلی باشد برای مطرح شدن و ماندگار ماندن. انتظامی اما تنها به یکی ازآن تجربهها بسنده نکرد. در هیاهوی حضور مثال زدنیاش در نقش «مش حسن» فیلم گاو داریوش مهرجویی که خیلیها با همان یک نقش به یادش میآورند، حاجی واشنگتن علی حاتمی هم کمنظیر است. بعدتر ناصرالدینشاه آکتور سینمای محسن مخملباف هم تجربه سادهای نبود. از همه این حضورها مهمتر شاید همان دیوانهای باشد که در بیتا میآفریند و از گرد و غبار سالها آن طور که باید دربارهاش ننوشتهاند.
انتظامی برآمده از سنت نمایشی بود که موسیقی ایرانی لازمه حضور در آن به حساب میآمد. بازیگری در قواره او میبایست سیاهبازی را نیک میآموخت و بعد میرفت سراغ تجربههای دیگر. این همان مسیری است که انتظامی با پشت سر گذاشتنش توانست یکی از ستارههای پر فروغ عرصه نمایش در ایران لقب بگیرد.
از طهران تا تهران
در سال 1303 به دنیا آمد، در محله قدیمی سنگلج تهران. تنها 14 سال داشت که رفت سراغ تئاتر. کارش را با پیشپردهخوانی آغاز کرده بود. اولین تجربه بازیگریاش را با نمایش اولتیماتوم از سرگذراند؛ کاری که نوشته پرویز خطیبی بود و اصغر تفکری کارگردانیاش را به عهده داشت.
واریته بهاری به کارگردانی پرویز خطیبی اولین تجربه بازیگری انتظامی در سینما بود که سال 1328 اتفاق افتاد.
چند صباحی بعد از کودتای 28 مرداد انتظامی روانه زندان شد. بلافاصله بعد از آزادی رفت به سرزمین ژرمنها و در هانوفر سینما تئاتر خواند. 4سال بعد به ایران بازگشت و اداره هنرهای دراماتیک تهران جذبش کرد.
در این دوره نمایشهایی را به صحنه برد که «هیاهوی بسیار برای هیچ» اثر شکسپیر و «خانه عروسک» اثر ایبسن از جمله شناخته شدهترینشان بودند. ساعدی انگار برای انتظامی یک نویسنده منحصربهفرد باشد. قبلتر از آنکه نوبت به شهرت افسانهای آقای بازگیر با حضور در فیلم مهرجویی برسد، انتظامی در نمایشهای «چوب بهدستهای ورزیل» و «آی با کلاهای بیکلاه» نقشآفرینی کرده بود؛ دو اثری که کارگردانی آنها را «جعفر والی» به عهده داشت. او بعدتر در محضر حمید سمندریان و اسماعیل شنگله آموختههای آکادمیک تئاتریاش را وسعت بخشید.
جهش یک ستاره
20سال بعد از اولین حضور انتظامی بر پرده سینما، مهرجویی فیلمی ساخت که شد سکوی پرش آقای بازیگر. گاو از فیلمهای موج نوی سینمای ایران به حساب میآمد. غیر از انتظامی، علی نصیریان، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنیزاده هم در این فیلم بازی میکردند. با این وجود خیلیها دیده شدن فیلم را سوای خلق قابل اعتنای مهرجویی به حضور انتظامی نسبت دادند و بس!
گاو بر اساس داستان «عزاداران بَیَل» اثر «غلامحسین ساعدی» ساخته شده بود. آنقدر همه چیز در خلق مهرجویی و انتظامی سر جایش بود که منتقدان ایران در نظرسنجیهایی به فاصله 27سال به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخابش کردند(در حدفاصل سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸).
در کارنامه انتظامی یک شکل متمایز دیگر هم به چشم میخورد. بازیگر از دست رفته یکی از معدود بازیگرانی بود که در فیلمهایی با زیربنای تاریخی هم حضور قابل اعتنایی داشت. او در این فضا کارش را با نقشآفرینی در ستارخان علی حاتمی آغاز کرد. بعدتر در حاجی واشنگتن، کمالالملک، جعفرخان از فرنگ برگشته و هزاردستان حاتمی هم نقشآفرینی کرد. این مسیر در ادامه به ناصرالدینشاه آکتور سینما ساخته محسن مخملباف، گراندسینما ساخته حسن هدایت، شیرسنگی و در مسیر تندباد ساخته جعفری جوزانی و روز واقعه ساخته شهرام اسدی رسید.
در میان این کارنامه پروپیمان یک حسرت همیشگی در دل آقای بازیگر ابدی شد. کار کردن با بهرام بیضایی! انتظامی خودش درباره این حسرت گفته بود: «آقای بیضایی استاد من بوده و به کارش علاقهمند هستم. با بیضایی کار نکردم، ولی شاگردش بودم. در دانشگاه که تئاتر چین را درس میداد و من بلد نبودم جواب بدم. یاد بهرام به خیر. همیشه برایش احترام قائل هستم.»
کارنامهای پر از جایزه
با وجود آنکه بسیاری از جوایز سینمایی ایران بعدترها رونق فراوانی گرفتند و خیلی از ستارههای شناخته شده هم دوره انتظامی دست چندان پری در این زمینه نداشتند، او در این حوزه هم یک اسنثنا بود. فیلم گاو برای انتظامی جایزه هوکوی جشنواره فیلم شیکاگو را به ارمغان آورد. برای فیلم «آقای هالو» جایزه سپاس بهترین بازیگر را به انتظامی دادند. بعد از انقلاب هم سهبار توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را از آن خود کند. «گراند سینما» ساخته حسن هدایت، روز فرشته و گاوخونی، هر دو ساخته بهروز افخمی سه فیلمی بودند که برایش معتبرترین جایزه سینمای ایران را به همراه داشتند. انتظامی یک سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد هم برای فیلم «خانهای روی آب» به دست آورد. فیلمی که ساخته بهمن فرمانآرا بود.
جغد شوم سیاست
انتظامی بازیگر بیدردی نبود. اتفاقات اجتماعی و سیاسی دور و برش مثل هر هنرمند آگاه دیگری روی او هم تاثیر میگذاشت. همین گرایشهای سیاسی موجبات دستگیریاش بعد از کودتای 28 مرداد را فراهم کرده بود. با این وجود خودش معتقد بود:«هنرمندان نباید مثل فعالان سیاسی راه بیفتند. من فکر میکنم آنها باید از طریق هنر حرفهایشان را بزنند. البته من در ایران زندگی میکنم و نمیتوانم به مسائل جامعهام بیتفاوت باشم اما اینکه بیایم و در انتخابات شرکت کنم و خودم را کاندید کنم، این کار من نیست و نباید از من توقع داشت. من جور دیگری دارم خدمت میکنم.»
با این حال جغد شوم سیاست در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 روی درخت خانه ذهن انتظامی لانه کرد. همتیمیهای رئیس دولتهای نهم و دهم بیآنکه بداند چرا آمدند دنبالش و انتظامی را بردند به ساختمان وزارت کشور. جنجالها بر سر آقای بازیگر هوار شدند و عدهای متهمش کردند به حمایت از احمدینژاد و مشایی. با این وجود آنقدر عزت داشت که دست به قلم ببرد. مردم سرزمینش هم انتظامی را مرد عزیزی میدانستند تا آنجا که بعد از انتشار نامهای خطاب به مردم ایران، بدگمانی از ذهن خیلیهاشان رخت بر بست و به جایش دوباره به آقای انتظامی افتخار کردند. بعدتر انتظامی باز هم دست به قلم برد و در سال 94 از حسن روحانی خواست به وعدههایی که برای رفع حصر داده بود عمل کند. انتظامی حالا شده است نامی در تاریخ هنر ایران. آرام گرفته و رهسپار جای دیگری است. مکانی که به احتمال ابدیت و آرامش میتواند بهترین هدیهاش برای پیرمردی باشد که در میان مردم سرزمینش عزیز بود و با عزت زندگی کرد. در سالهای آخر درد همدم هر روزه آقای بازیگر بود و حالا بهترین مژده برای دوستان و دوستدارانش میتوان رهایی آقای بازیگر از همه این دردها باشد.
نقطه سر خط
آنطور که پسرش مجید انتظامی گفته قضیه پر کشیدن انتظامی به عالم سکوت از سه ماه قبل استارت میخورد:«حدود سه ماه پیش پدر یک شب با صورت به زمین میخورد و یک ضایعه مغزی برای او به وجود میآید و مشکل ریه و کلیه پیدا میکند. شب پنجشنبه ۲۵ مرداد همه چیز خوب بود و از ساعت ۲۱ شب فشار او پایین میآید. وقتی فشار به 5 میرسد ما با اورژانس تماس میگیریم. حدود ساعت سه صبح اورژانس را مطلع میکنیم و به بالین پدر میآید و پدر به بیمارستان میرود و در بیمارستان علیرغم تلاش پزشکان فوت میکند. البته قبل از آن چند روزی در بیمارستان بستری بود اما این اتفاق در خانه رخ داد.»
حالا بناست بازیگر شناخته شده را تشییع کنند. قرار و مدارها را گذاشتهاند برای صبح یکشنبه ۲۸ مرداد از مقابل تالار وحدت!شاید تلخترین تصویر بر جای مانده از انتظامی بزرگ همان سکانسی باشد که در نامه سرگشادهاش بعد از دغلکاری اهل سیاست منتشر کرده بود: «صندلی که روی آن نشسته بودم یکوری شد و به زمین افتادم. فقط سعی میکردم به زحمت پاهای جراحی شدهام را حفظ کنم که لگد نخورند و له نشوم. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربینهای عکاسی. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من همان جا تنها ماندم!»
حالا اما کسی از آقای انتظامی به دل نگرفته. خیلیها دلتنگش هستند و عکاسهایی که یکشنبه میروند برای مراسم تشییع بنا دارند ابدیت یک خاطره را ثبت کنند نه دغلبازی روزگار اهل سیاست را! او واقعیتی است که از دل مردم ایران پاک نمیشود و حتما چشمانی مرطوب خاطراتش را بدرقه میکنند. باید باور کنیم عزت سینمای ایران مرد؛ از بس که جان ندارد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
برای 26 مردادماه که سالروز بازگشت اولین آزادگان جنگ هشت ساله به میهن است اسیرانِ تا همیشه
«همدلی» از کشمکش دوباره بر سر بورسیههای جنجالی، این بار بهعنوان هیات علمی گزارش میدهد
خبر تلخ است؛ فرمانروای سینمای ایران چشمش را فرو بست عزت مرداز بس که جان ندارد
علی دهقان نبودنت آدم را می ترساند
کاش در سیاست هم «عزت» داشتیم
تاملی بر کنوانسیون حقوقی دریای کاسپین
خبر تلخ است؛ فرمانروای سینمای ایران چشمش را فرو بست عزت مرداز بس که جان ندارد
خبر تلخ است؛ فرمانروای سینمای ایران چشمش را فرو بست عزت مرداز بس که جان ندارد