روزنامه قانون
1397/05/23
هولیگانیسم یا واپاشی یک ملت؟
فوتبال عرصه تنازع است، در این شکی نیست. در جای جای دنیا، نمایه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی مذهبی در فوتبال بروز و ظهور دارد. نه اینکه در سایر عرصه ها نباشد یا نیست اما در فوتبال برجسته تر است چون فوتبال بهعنوان پدیده بزرگ قرن بیستم و یکی از مهم ترین رسانههای موجود در جهان، بسیاربیشتردیده می شود وبسیاربیشترمورد توجه و درنتیجه تاثیرگذار است. این تنازعات در سطح جامعه، به عطش برتری جویی منتهی میشود و یکی از مهمترین عوامل فرونشاننده این عطش فوتبال است.کمابیش شنیدهایم که در اسکاتلند،سلتیک ورنجرز، دو باشگاه مهم آن خطه، نمایانگرتعلقات مذهبی دو گروه ازجامعه یعنی پروتستان ها و کاتولیک ها هستند.شاید درعرصههای دانشگاهی و کلیسایی و بحث و جدل های فلسفی و تئوریک، کنش های داغی میان مدعیان دو سوی داستان وجود داشته باشداما هیچ کدام تاثیرگذاری نتیجه پایانی ۹۰دقیقه مسابقه میان سبزپوشان وآبی پوشان گلاسکو را نداشته و نخواهند داشت.از این دست مثالها بسیار است و دربالاترین سطح جدال، اینچنین منازعات اجتماعی، به پدیدهای ختم میشود که در آن خشونت عریان، آنارشیسم افراطی وخون وخونریزی بارز است. پدیدهای که به آن هولیگانیسم می گوییم. آنچه مسلم است، در هیچ کشور صاحب فوتبالی، ولو با داشتن پدیده هایی از این دست، عمق نگرانی تحلیل گران اجتماعی و دولتمردان از چنان وقایعی، به سرحد جنگ های قبیله ای و تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشور نمی رسد. در ایران اما چگونه است، پر بیراه نیست اگر بگوییم تا یک دهه قبل، فضای فوتبال ایران شاهد لایه کمرنگی از آنچه در بالا ذکر کردم بود. گاهی اعتراضی، گاهی خشونتی، گاهی دستبندی و گاهی اعتراضاتی غیرخودجوش. تا جایی که انتساب صفت «تماشاگرنما»از سوی رسانه ها، باورپذیر میكرد.چه آنها اقلیتی بودند درمیان ده ها هزار جمعیت که فقط صدای بلندتری داشتند و بیشتر شنیده می شدند اما در یک دهه اخیر، رشد کمی و کیفی این دسته افراد، با شعارهای ساختارشکنانه و اقدامات ایذایی عملی، با سرعت متوسط بسیار بیشتری نسبت به سایر دنیا درحال پیشروی است.بحث درباره این پدیده و واکاوی دلایل آن، هم افراد متخصص می طلبد هم بستر و زمانی فراختر. اما ریشه آنچه در این سال ها، به دلایل متنوعی از جمله توسعه نامتوازن، فشارهای شدید اقتصادی، عدم وجود جایگزینی برای ابراز نظر آزادانه انسانها،سقوط فاحش فرهنگی و اجتماعی، بیرنگ شدن رواداری بهعنوان یک شاخصه مهم ایرانیان، دغدغه های اجتماعی، سوء استفادههای جریانهای تاثیرگذار، جریان سازیها و سناریو نویسیهای هدفمند، افت بارز اخلاق رسانه ای به موازات گسترش رسانه ها و هرچه که باشد، با توجه به رخدادهای ژئوپولیتیک و سرشاخ شدنهای مکرر ایران با دنیای پیرامون، میتواند بسیار مخاطره آمیز باشد.شاید آنهایی که میکوشند بهجای مرهم گذاشتن بر زخم آماسیده یک ملت در فشار و اندکی آرامش بخشیدن به آنها، دست کم در طول برگزاری یک دیدار فوتبال ۹۰ دقیقه ای، از کنشها و بروز رفتارهای ناهنجار اجتماعی در چنان فضاهایی، برای خود سند اثبات حقانیت بسازند و بتراشند، هرگز گمان نمیکنند که این زخمهای عمیق، هرچند در گذر زمان التیام پیدا کنند اما هم فراموش نمیشوند و هم رد دردناکشان بر روح و جسم مردمان باقی میماند. و این خود نقض غرض است؛غرضی که با گفتن انشاءا... که گربه است برطرف نخواهد شد. آن روزها که جدال بی دلیل و بی ریشه و بی فایده فوتبال رشت و انزلی را میدیدم و دم نمیزدیم، بلکه حتی به شوخی در آن می دمیدیم، هرگز تصور نمی شد که کری خوانی فوتبالی بین دو تیم، می تواند ابعاد ملی پیدا کند و خشم و جدال محصور درمستطیل سبز و یک ساعت و نیم بازی را در سطح کشور و درقالب منازعات قومی و درگیری های فیزیکی شدید گسترش دهد. ماجرای سرباز احمدی یادتان هست؟سرباز وظیفه پای پایان خدمتی که درنتیجه خشم کور فوتبالی، برای همیشه کور شد و برای همیشه فراموش. آن روز اگر میفهمیدیم که فوتبال، در مقام مقابل،می تواند چه تاثیر شگرفی در نفرت پراکنی ملی و گسترش جدلهای قومی و قبیلهای داشته باشد، عوامل ایجاد پدیده سنگپرانی درورزشگاه اصفهان را شناخته ودرجهت رفع آنها می کوشیدیم. سنگی که بر سر حسین فرکی مربی قهرمان فولاد خوزستان از سوی هواداران همان تیم فرود آمد هم بیدارمان نکردوآسانترین راه چاره برایمان شد جداسازی تماشاگران و زیادتر و مجهزتر کردن امنیتی های ورزشگاه ها و بستن صدای تلویزیون.
اما ندانستیم، همانگونه که توپ ازبازیکن سریعتر می دود،سنگ پرتاب شده هم فاصله و سرعت نمیشناسدو به مقصد گمراهی خواهد رسید.آنچه این وسط می ماند، تنها نفرت و خشونت ناشی ازهولیگانیسم نیست. نفرت و خشونت عمق یافته در شکاف میان ملتی است که همین حالا همه چیزش به مویی بند است و مردمانش دیگر توانی برای بازسازی روح و ذهن و باور ویران شده شان ندارند. نه آنها که بر واقعیت این پدیده سرپوش میگذارند راضی باشند و نه آنها که از جملات و رفتارهای رخ داده بر طبل شادانه میکوبند. این چاه برای هیچ ایرانی ایران دوستی، آب ندارد ولو اینکه برای گروهی نان داشته باشد.
سایر اخبار این روزنامه
کود ک روستایی فراموش شده برنا مه ريزان فرهنگي
صياد ايـراني دركام اژدهاي چيني
دلار در پوستين توليدكننده
ميداني براي دو ستاره
روزگار ناخوش ميراث «شيخ صفي»
نمیگویم تحریم ها اثر ندارد
جای خالی تئاتر در تلويزیون
یک کلمه؛ آن هم قانون
هولیگانیسم یا واپاشی یک ملت؟
وقتی همه در حال چرتکهانداختنیم
وزارت گردشگری و انقلابی دراقتصاد
سخنانی که شنیده نشد