سرباز گرسنه سرباز سير

از قرار معلوم مسئولان نظام وظیفه تصمیم گرفته‌اند زمان اعزام فوتبالیست‌های لیگ برتری و ملی‌پوش به خدمت سربازی را تا حوالی 30 سالگی به تعویق بیندازند. این تصمیم در پی اعتراض‌های همیشگی به آماده‌خوری باشگاه‌های نظامی و اتلاف استعدادها اتخاذ شده است؛ شاید به کمک آن بشود جلوی جدایی بازیکنان از باشگاه‌های سازنده را گرفت. اینکه طرح جدید می‌تواند حلال معضل سربازی فوتبالیست‌ها باشد یا اینکه صرفا زمان مواجهه با مشکل را به تاخیر می‌اندازد، خودش یک بحث مفصل دیگر است. با این وجود به نظر می‌رسد اجرای این قبیل قوانین، بار دیگر به منزله اعمال تبعیض هر چه بیشتر بین اقشار مختلف جامعه است؛ آنجا که سیستم به دغدغه فوتبالیست‌ها فکر می‌کند و انعطاف به خرج می‌دهد تا آن‌ها بعد از سال‌ها بازی و ثروت‌اندوزی با «شکم سیر» دوران سربازی‌شان را در یک باشگاه نظامی پشت سر بگذارند، اما کسی به گرسنگی سربازان عادی و فرزندان بی‌کس مردم نمی‌اندیشد. البته که قسر در رفتن فوتبالیست‌ها از ابعاد مخرب خدمت اجباری خوب است، اما کاش در مورد مشکلات مشابه سایر مشمولان هم همین‌قدر دلمشغولی وجود داشت. فوتبالیست گرامی چه امروز عازم خدمت باشد و چه فردا، دیر یا زود دستگاه چاپ اسکناس‌اش را روشن خواهد کرد و سکه‌های زر را روی هم خواهد چید اما غم تمام دنیا روی سینه سربازی است که در 19 سالگی روی برجک پست می‌دهد، اوج جوانی را بدون کسب درآمد پشت سر می‌گذارد و آینده‌اش را عمیقا در خطر می‌بیند. بیخود نیست که این همه آمار ریز و درشت در مورد افسردگی سربازان ایرانی وجود دارد. وقتی شما بخش مهمی از سن مهارت‌آموزی و ایجاد کسب و کار را به رایگان در اختیار دولت قرار می‌دهید، نباید هم کبک‌تان خروس بخواند. فرض کنید یک نفر با هزار بدبختی تحصیلات دانشگاهی‌اش را پشت سر گذاشته، لیسانس یا فوق لیسانس گرفته و حالا بلافاصله بعد از گرفتن مدرک باید عازم خدمت سربازی شود. چنین شهروندی در زمان دریافت کارت پایان خدمت حداقل 28 ساله است؛ در این سن و سال چه کاری از دست او برای ساختن آینده‌اش بر می‌آید؟ اگر رشته تحصیلی او کاربرد اجرایی و بازار شغلی نداشته باشد (که متاسفانه اغلب ندارد) تازه اول گرفتاری است. ورود به آستانه میان‌سالی با پس‌انداز صفر و دست‌های خالی، مصیبتی است که حتی تصورش هم آدم را به زانو در می‌آورد. شاید با صنار حقوق سربازی و غذای شفته‌ای که توی یغلوی می‌ریزند بشود آن دو سال را پشت سر گذاشت اما فکر و ذکر اینکه پشت درهای این پادگان چه آینده‌ای انتظارت را می‌کشد، کابوس روز و شب است. آیا کسی به درد این سربازها هم که تعدادشان به مراتب بیشتر از فوتبالیست‌های مشمول است، فکر کرده؟ کاش زمزمه‌هایی که این روزها در مورد تغییر برخی قواعد خدمت اجباری در ایران به گوش می‌رسد جدی باشد. درست که این عوام قهرمان نیستند، اما هر کدام می‌توانند قهرمان زندگی خودشان باشند یا حداقل حکم سربار و مزاحم پیدا نکنند؛ به شرط اینکه قانون مملکت دست‌شان را بگیرد و از کف زمین بلندشان کند.