روزنامه وطن امروز
1397/05/17
پارادوکس در واشنگتن
نوید مؤمن: رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا اخیرا اظهار کرده حاضر است «بدون پیششرط» و در «هر مکانی» با مقامات ایرانی دیدار و گفتوگو کند! با این حال ساعاتی پس از اظهارات دونالد ترامپ، وزیر خارجه آمریکا تاکید کرده است ملاقات با مقامات ایرانی پیششرطهایی دارد که تغییر رفتار ایران(!) یکی از آنهاست. براستی این دوگانگی چگونه قابل توجیه و تفسیر است؟ آیا این پارادوکس گفتاری، نشاتگرفته از نوعی محاسبه تاکتیکی در میان مقامات آمریکایی است؟ آیا میان ترامپ و پمپئو تقسیم کاری در این باره انجام شده است؟ آیا میتوان اظهارات دوگانه اخیر مقامات آمریکایی را در قالب سیاست «چماق و هویج» مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟1- جهت تشریح رویکرد فعلی حاکم بر کاخ سفید در قبال کشورمان و تحلیل دوگانگیهای رفتاری موجود میان مقامات آمریکایی، لازم است تعریف سادهای از واژه «پارادوکس» ارائه دهیم. پارادوکس به گزارهای اطلاق میشود که با گزارههای قبلی گفتهشده از سوی نظریهپردازان همان ساختار یا دستگاه یا با یکی از باورهای مبنایی و عمومی در تناقض باشد. در علم منطق، پارادوکس به احکامی گفته میشود که منجر به تناقض شده و با شهود مطابقت ندارد. فراتر از آن، به جملات متناقضی که یک «حقیقت واحد» را در عمل بیان میکنند نیز پارادوکس میگویند.
با این مقدمه، لازم است به تشریح پارادوکس رفتاری حاکم بر کاخ سفید بپردازیم. واقعیت امر اینکه چنین دوگانگی و پارادوکسی در میان مقامات آمریکایی مسبوق به سابقه است. این پارادوکس بیشتر از آنکه محصول یک بازی هدایتشده و ارادی باشد، معلول استمرار یک «دیالکتیک فکری» 40 ساله در آمریکاست! از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 تاکنون، دیالکتیک «شناسایی ایران قدرتمند» و «تقابل با ایران» بهمثابه یک دیالوگ سیاسی پایدار و مستمر در اتاقهای فکر سیاسی آمریکا در جریان بوده است. بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی از جمله برژینسکی معتقد بودند «شناسایی ایران قدرتمند» تنها راه پیش روی آمریکا در قبال تهران است. با این حال برخی دیگر از سیاستمداران و
استراتژیستهای آمریکایی نیز معتقدند «شناسایی قدرت ایران» از سوی آمریکا مترادف با عقبنشینی واشنگتن در مقابل انقلاب اسلامی ایران است. برخی نظریهپردازان آمریکایی نیز معتقد به «راه سوم» در این معادله هستند: به گونهای که آمریکا تقابل تمامعیار خود با ایران را در سایه شناسایی ایران قدرتمند هدایت و مدیریت کند!
2- بخش اعظمی از پارادوکس رفتاری مقامات آمریکایی در قبال ایران، معلول همین منازعه پایدار فکری بر سر کشورمان است. به عبارت بهتر، در شرایطی که نظریهپردازان آمریکایی همچنان در میان گزارههای «شناسایی قدرت ایران» و «تقابل مطلق با ایران» دست و پا میزنند، نمیتوان از سیاستمدارانی مانند ترامپ و پمپئو انتظار داشت رفتاری ثابت در قبال کشورمان داشته باشند. در اینجا حقیقت دیگری وجود دارد که بسیاری از مقامات آمریکایی، اعم از نظریهپردازان و سیاستمداران به صورت غیرارادی آن را انکار میکنند: اینکه آمریکا به صورت ناخواسته وارد فاز شناسایی ایران قدرتمند شده است! به عبارت بهتر، از «نومحافظهکاران سرسخت آمریکایی» تا «دموکراتهای چند چهره» همگی به این نتیجه رسیدهاند که ایران تنها بازیگری در منطقه و جهان است که قادر است ضمن عینیتبخشی به قدرت منطقهای و بینالمللی خود، بازی ایالاتمتحده و متحدان آن در نظام بینالملل را نیز بر هم بریزد. این موضوع در محاسبات سیاست خارجی آمریکا (خصوصا از ابتدای هزاره سوم تاکنون) تبدیل به یک گزاره ثابت و راهبردی شده است. هر اندازه مقامات آمریکایی در گفتار ظاهری خود بیشتر از این «گزاره ثابت» و «پیشفرض محکم» فاصله میگیرند، رفتار پارادوکسیکال آنها در قبال کشورمان نمود بیشتری پیدا میکند. این قاعده درباره اظهارات دوگانه اخیر ترامپ و پمپئو نیز صدق میکند. آشفتگی فکری مقامات آمریکایی در قبال ایران، فاکتور و مولفهای است که نباید آن را در تحلیل رفتار مقامات آمریکایی نادیده انگاشت.
3- بدون شک موضوع منازعه و دیالکتیک بعدی در آمریکا، «پذیرش ایران قدرتمند» نخواهد بود! دیالکتیک بعدی در ایالاتمتحده، بر سر «قواعد زندگی با ایران قدرتمند» شکل خواهد گرفت. اگرچه شکلگیری این دیالکتیک برای برخی افراد از جمله نومحافظهکاران آمریکایی (افرادی نظیر جان بولتون و ...) نوعی کابوس محسوب میشود اما قدرت آنها به اندازهای نیست که مانع استمرار روند فعلی شوند، بنابراین آنچه امروز در رفتار مقامات آمریکایی به چشم میخورد، معلول سردرگمی راهبردی آنها در قبال «ایران قدرتمند» و ناتوانی آنها در تفسیر این واژه در فضای رئالیستی موجود در نظام بینالملل است. از این رو نمیتوان دوگانگیهای رفتاری و گفتاری موجود در ایالاتمتحده را معلول اتخاذ سیاست «چماق و هویج» از سوی آنها دانست. در اتخاذ سیاست چماق و هویج، ما با «اراده سیاستمداران» سر و کار داریم اما آنچه امروز در ایالاتمتحده رخ میدهد، معلول این اراده نیست، بلکه محصول یک «سردرگمی 40 ساله» در قبال کشوری است که با تمام وجود در مقابل توسعهطلبیهای منطقهای و بینالمللی ایالاتمتحده آمریکا ایستاده است. این پارادوکسها، بیش از همه مقامات آمریکایی از جمله ترامپ را آزار میدهد! نباید فراموش کرد نقض صریح سخنان ترامپ توسط مایک پمپئو، بیش از هر چیزی اعتبار ترامپ را به عنوان رئیسجمهور یک کشور زیر سوال میبرد. این در حالی است که در پروسه اتخاذ سیاست «چماق و هویج»، بازی یک سیاستمدار به گونهای است که «قدرت» خود را به رخ رقبایش بکشد. حال سوال اصلی اینجاست آیا برآیند سخنان «ترامپ» و «پمپئو»، پردهبرداری از قدرت «کاخ سفید» بود؟! پاسخ این سوال قطعا منفی است.
در نهایت اینکه طی ماههای آینده، کلیدواژه «ایران قدرتمند» را بیشتر در اتاقهای فکر آمریکا و حتی محافل نزدیک به رئیسجمهور این کشور خواهیم شنید؛ کلیدواژهای که هر اندازه واشنگتن در درک و پذیرش مطلق آن تعلل کند، هزینههای بیشتری را در مواجهه با کشورمان پرداخت خواهد کرد.