جامعه، یک آزمایشگاه بزرگ!

در علوم تجربی اساس دانش بر شکل گیری یک فرضیه و سپس مشاهده تکرار آن و اثبات فرضیه با تجربه های مشابه است. آشکار است که جنس و نوع مسائل مادی و فیزیکی با ماهیت موضوعات انسانی متفاوت است و نمی توان پیچیدگی های جامعه و انسان را با ابزار شناختی و شیوه های معرفتی مادی دریافت. حقیقت انسان و جامعه در نقشه راهی که دین برای سعادت بشر - چه در ابعاد زندگی فردی و چه در ابعاد حیات اجتماعی - طراحی کرده، متفاوت است.   اما در مسائل اجتماعی و تربیتی هم می توان گفت که شیوه علمی، مشاهده و تفکر و آزمایش است، البته مشاهده ساده را همه دارند چنان که افتادن سیب را تنها نیوتن نمی دید! مهم این است که درباره آن چه می بینیم بیندیشیم و فکر کنیم تا بتوانیم به تحلیل و تفسیری برای ارتباط میان پدیده ها برسیم. مثلا اگر دیدیم سال ها امر و نهی کردن جوانان با تبلیغ مستقیم حاصل مطلوبی نداشته بلکه گاهی نتیجه معکوس داده و باعث موضع گرفتن شان در مقابل مسائل مذهبی می شود باید فکر کنیم و ببینیم مشکل از کجاست و دنبال شیوه های دیگر بگردیم و تجربه دیگران را در ادیان و جوامع دیگر مطالعه وبررسی کنیم و روش های تازه را بیازماییم و به دنبال شیوه های اثرگذار باشیم.   یا اگر دیدیم دخالت بیش از اندازه روحانیت در جزئیات امور سیاسی و اجرایی هم موجب غفلت از کارهای اصلی و هم باعث کاهش محبوبیت و تنزل جایگاه اجتماعی اش شده است باید بیندیشیم و با حفظ حضور انقلابی و بیدارگرانه روحانیت در مسائل کلان نظام و جامعه، شیوه های اصلاحی را در حفظ شأن و منزلت روحانیت و مرجعیت دینی بیابیم و به کار بندیم.  ما وظیفه داریم بر اساس شرایط و اقتضائات محیط بومی خودمان راهکارهای مختلف را از مبانی اعتقادی و دینی استخراج کنیم و از تجربه های دیگران نیز به نسبت وضع خاص خود درس بگیریم.  همیشه می توان یک بار اشتباه را پذیرفت و آن را ناشی از غفلت یا ناآگاهی دانست، اما نمی شود برای تکرار خطا و اشتباه عذری موجه آورد! خوب است از تجربه های خود درس بگیریم و پیش از آن که راه جبران نداشته باشیم برای اصلاح اشتباه ها و خطاهای خود در هر زمینه و موضوعی اقدام کنیم. علت تأکید مکرر بر «محاسبه» در دستورات دینی همین است که با بررسی مستمر اقدامات خود و ارزیابی نتایج آن ها بتوانیم همواره در مسیر صحیح پیش برویم و انتخاب های درست تر و مناسب تری داشته باشیم.