آسیب‌شناسی عملکرد برنامه‌ریزان اوقات فراغت در کشور

محمد میلانی- حجم قابل توجهی از فکر و دغدغه خانواده‌های اغلب شهری در فصل تابستان متمرکز بر نحوه استفاده بهینه از اوقات آزاد نوجوانان، جوانان و کودکان در ایام تابستان می‌شود‌. بسته به نوع و طبقه اجتماعی، اوقات فراغت نیز معنای خاص خود را پیدا می‌کند‌. در یک گستره به اندازه وسعت همه کلانشهرهای تهران، اصفهان،‌ مشهد و شیراز، تنوع در نحوه گذران اوقات فراغت کودکان و نوجوانان از چنان اهمیتی باید برخوردار باشد که بتوان ادعا کرد آینده نسل‌ نوجوانان‌مان در گرو برنامه‌ریزی‌های صحیح و جامعی است که امروز طرح‌ریزی و اجرایی شده‌اند‌. بسته به استطاعت مالی خانواده‌ها نیز این وضعیت کاملا متفاوت جلوه می‌کند‌. از کلاس‌های اسب‌سواری و آموزش شنا در استخرهای درجه یک با میزان و راندمان بسیار بالا گرفته تا نوع تغذیه نوجوانان و برگزاری اردوهای مثلا المپیادی در کشورهایی نظیر هند و چین از سوی برخی مدارس غیرانتفاعی به منظور اشاعه ضد فرهنگ دارا و غنی در برابر ندار و ضعیف، از جمله اقداماتی هستند که در این وضعیت افزایش میان فقیر و غنی در جامعه امروز ایرانی، جز افزایش حس تنفر و عدم تساوی طبقاتی، حس دیگری را در عمومیت جامعه ایجاد نمی‌کند‌.
برگزاری کلاس‌های درسی و تقویتی از بیم آغاز سال تحصیلی جدید و نبود قوه یادگیری و آموزش‌دهی در مدارس این روزها دغدغه عمومیت‌یافته طبقه متوسط شهری است و برای پرکردن این خلا وحشتناک آموزشی، ایام فراغت و تابستانی فرزندان را از بین می‌برند‌. تشابه در روزهای عادی سال با روزهای تابستانی از مهم‌ترین عوامل کاهش انگیزه در کودکان و نوجوانان محسوب می‌شود‌. اما خانواده‌ها برای این مساله چاره‌ای ندارند‌ یا باید راندمان سطح آموزش در مدارس بدون اتکا به معلم‌های خصوصی در خانه بالا رود که متولی‌اش نظام آموزش و پرورش کشور است یا باید از اوقات فراغت و آزاد نوجوانان و جوانان و حتی کودکان کاست تا آنها طی دوره‌های تحصیلی، ناکارآمد و ناموفق نشوند‌؛ چیزی که عملا محقق نمی‌شود و به دلیل عدم توان مالی بالای اغلب اقشار متوسط بالاخص در این ایام، عملا شرایط نامطلوب مسیر توسل به امور نامطلوب برای روحیه فرزندان را ایجاب می‌کند‌. نوجوانانی که هنوز مانند گذشته و رسم قدیم، کار کردن در این ایام را به نوعی میراث خانوادگی خود می‌دانند، بسته به میزان ارتباط با شغل یا حرفه خانوادگی یا پدری به کار در این ایام مشغول می‌شوند‌. اگرچه این روش از قدیمی‌ترین الگوهای گذراندن اوقات فراغت غیرتحصیلی در ایران محسوب می‌شود اما امروزه به دلیل ایجاد فاصله و شکاف‌های بسیار عمیق میان صنعت و جامعه و همچنین افزایش الگوی رفتاری مصرف‌گرایی عملا و علنا شاهدیم که نوجوانان و جوانان کمتر به این مساله به مثابه یک عنصر تاثیرگذار در آینده‌شان نگاه می‌کنند‌. به معنای بهتر صنعت، حرفه و پیله‌وری صنعتی امروزه هیچ تنوع یا ارزشی برای نسل نوپای جامعه ندارد‌. از بحران‌های مالی گرفته تا گسترش طبقه تحصیلکرده بیکار و نیز عدم رویت آینده روشن در کسب و کار صادقانه، همگی از عوامل کاهش چنین میل و روندی در نوجوانان و جوانان و ارتباط‌شان با صنعت و بازار خلاق و پویا شده است‌.
در مقوله اوقات فراغت هنوز قالب مشخص و مدونی نداریم
اما واقعیت ورای همه این نمونه‌هاست‌. در آسیب‌شناسی مقوله اوقات فراغت نوجوانان و جوانان و حتی کودکان واقعیت این است که هنوز نتوانسته‌ایم به یک قالب مشخص و مناسبی برسیم‌. هر متولی امری در این زمینه از پدر و مادر خانواده گرفته تا نهادهای متولی امر آموزش به‌طور رسمی نتوانسته و نمی‌تواند برنامه‌ریز صحیح و البته با امکانات لازم برای نسل جوان و نوجوان باشد‌. خانواده نیز بر مبنای قرار گرفتن در میان نهادهای آموزشی و اجتماعی طبیعی است بخشی از وظایف خودش را به این نهادها بسپارد که یکی از بزرگ‌ترین ایرادات ممکن و موجود را دامن می‌زند‌. نبود یک سیستم و ساختار مشخص در چگونگی رشد و ارتقای سلامت روحی و جسمی به هیچ عنوان با تحمیل یک ساختار ثابت و مشخص جوابگو نیست اما به هر حال نمونه‌های موفق و شکست‌خورده نیز در دنیای امروز هستند که می‌توان به آنها استناد کرد‌. نمونه تشویق و ترغیب کودکان و نوجوانان به ورزش بالاخص ژیمناستیک در کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق بعد از گذشت یک دهه و نیم این کشور را به یکی از مدعیان این ورزش در سطح جهان و المپیک بدل کرده است‌. این رخداد، از جمله موفق‌ترین نمونه‌های توجه به اوقات فراغت و ساعت غیردرسی دانش‌آموزان بوده است‌. بر همین اساس است که امروز متولیان اصلی ورزش و جوانان در جمهوری‌هایی نظیر قرقیزستان و قزاقستان مدعی هستند برنامه‌های جامع آموزشی از زمان سوسیالیستی کماکان به عنوان یک الگو در نهاد آموزشی و پرورشی کودکان و نوجوانان نقش بازی می‌کنند‌. نمونه دیگر در این راستا سهم نوجوانان و جوانان کوبایی از اوقات فراغت است‌. در بدترین شرایط موجود توجه به این مهم از این حیث که کوبا نظام آموزش و پرورش بسیار منسجم و قدرتمندی دارد، قابل تامل است‌. همین عامل باعث شده تا بخشی از زحمت کودکان و نوجوانان و جوانان برعهده دولت و نهاد‌های متولی امر باشد‌. خانواده‌ها عمدتا نه توان مالی بالایی دارند تا بتوانند به فرزندان‌شان امکانات کامل و بی‌نقص خانواده‌ها در جوامع مصرفی را بدهند و نه در صورت استطاعت مالی، دولت چنین اجازه و امکانی را به خانواده‌ها می‌دهد‌. این مبنا یکی از عوامل پایه‌ای و بنیادی در ساختار اجتماعی کار در کشور کوبا شده است‌. رقم پایین‌ترین نرخ بیکاری در این کشور دقیقا متاثر از این مهم است‌. جوانان و نوجوانان کوبایی به همان میزان که مستعد حضور در دانشگاه‌های این کشور هستند، به همان میزان نیز در امر کار و تخصص در حرفه‌ای مشخص و مورد علاقه‌شان دارای مدارکی هستند که به آنها اجازه حضور در بخش‌های مختلف صنعتی و فناوری را می‌دهد‌.


با چنین اهرم‌هایی است که اغلب کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه امروز، اگرچه نمی‌توانند به‌طور صد درصد تضمینی ادعای حل مشکلات در برنامه‌ریزی برای کودکان و نوجوانان به منظور تحقق ارزشی اوقات فراغت آنها را داشته باشند ‌اما به این مقوله به عنوان یک دغدغه و معضل نیز نگاه نمی‌کنند‌. فرآیند اجتماعی مساله به‌طور تنظیم شده به حیات خود ادامه می‌دهد و در این راستا خود را حتی ترمیم می‌کند‌. مثال کشورهای حوزه دریای خزر دقیقا نمونه مناسبی برای این مساله است‌. اگرچه ساختارهای اولیه مربوط به زمان حیات سوسیالیستی است اما به قدری جامع و کارآمد تلقی می‌شود که هنوز به مثابه یک الگو و سند جامع نقش ایفا می‌کند‌.
اما ایران این‌گونه نیست و همان‌طور که می‌توان از طرح بحث و این مثال‌ها برآورد داشت،‌ نه دارای الگو و ساختاری مناسب هستیم و نه توانسته‌ایم به این مهم دست پیدا کنیم‌. بخشی از این معضل به هیچ عنوان به مساله امکانات نیز منتهی نمی‌شود‌ بلکه به نحوه نظارت و برنامه‌ریزی صحیح بستگی دارد‌.
اشکالی از یک منظومه نارسا
در یک پَرسه کوتاه اما هدفمند در میان موسسات و ارگان‌هایی که مدعی توجه به امر اوقات فراغت کودکان و نوجوانان هستند، تنها چیزی که در کمال تاسف بیشتر خودنمایی می‌کند، توجه به همان کار یا شغل در مقام کسب درآمد است‌. امروز بسیاری از موسسات آموزشی و پرورشی فعال در سطح کشور به هیچ عنوان نمی‌توانند ادعا کنند که وجهه غیرانتفاعی این موسسات بیشتر از وجهه مالی و سوددهی آنهاست‌. از کلاس‌های آموزشی درسی که توسط ابرغول‌های موسسات کنکوری و تقویتی در سطح کشور برگزار می‌شود و این موسسات را متقاعد کرده تا در دورافتاده‌ترین مناطق کشور نیز به قصد کسب درآمد اقدام به افتتاح شعبه کنند تا موسسات هنری و موسیقایی با کثرت تعداد نوجوانان و جوانان به منظور ارائه آموزش‌های لازم برای یادگیری موسیقی همه و همه دنبال سود بیشترند نه آموزش‌. کسب سود و بروز حس رقابت کاذب مبنای ارائه سرفصل‌ها را تعیین می‌کند و بر این اساس امر آموزش به عنوان اساسی‌ترین مقوله در این میان همیشه دچار بی‌مهری قرار می‌گیرد‌. سری به برخی از این موسسات زدم و با جریان‌های جالبی آشنا شدم که به ذکر چند مورد از آنها اکتفا می‌کنم‌.
آموزشگاه‌های موسیقی که خودشان کاسب‌ساز هستند
مثال اول: در منطقه شرق پایتخت در حریم ورودی یکی از شهرک‌های هضم‌شده در تهران آموزشگاه موسیقی است که به دلیل اختصاص بخشی از حریم یکی از خانه‌های داخل کوچه به این مهم سقف موسسه بسیار کوتاه است‌. اساتید خمیده راه می‌روند و نوجوانان و کودکان راحت‌تر به نظر می‎رسند‌. تابستان‌ها بالطبع حجم هنرجویان موسسه پنج برابر می‌شود‌. طبق معمول بلز ساز ابتدایی آشنایی با موسیقی تلقی می‌شود‌. اما به هیچ عنوان به خانواده یا به اصطلاح هنرجو اجازه داده نمی‌شود این ساز را با همان مشخصات مصوب آموزشگاه از جایی دیگر تهیه کنند؛ یا ساز به الزام ‌باید از طریق موسسه تهیه شود یا در غیر این صورت ثبت‌نام یا ادامه همکاری با هنرجو محال است‌. طبیعی است که بازار فروش ساز و ادوات موسیقی نیز برای خودش داستانی دارد‌. مساله‌ای که در این موسسه به چشم می‌خورد، وسواس و اصرار عجیب این موسسه در تهیه سایر سازها توسط خودشان است‌. تحت هیچ شرایطی، سازی که غیر از هماهنگی با موسسه تهیه شده باشد توسط هیچ کس حق ورود ندارد و هنرجویی که خودش دارای ساز است هم پذیرفته نمی‌شود‌. این کاسبی است‌ بی‌هیچ تعارفی آن هم از نوع انحصاری‌. در صورت تاخیر در پرداخت شهریه نیز کلیه امکانات آموزشی قطع می‌شود و حتی به نوجوان یا خردسال هنرجو به اندازه یک جلسه نیز ارفاق نمی‌شود‌. کلیه هزینه‌های جانبی نظیر جزوه آموزشی یا حتی خرید لوح فشرده نیز برعهده هنرجو است‌. در واقع این پول است که حرف اول را می‌زند‌. اغلب موسسات آموزش موسیقی در تهران همین شرایط را دارند‌. این را استاد سه‌تار همین موسسه می‌گوید‌. این زن جوان که اکنون مدرس سازهای زهی است از دوره‌های آموزشی خودش می‌گوید که چطور در موسسه موسیقی که از قضا برایش عنوانی نیز از یکی از جشنواره‌های موسیقی کشور آورده بود،‌ دچار بی‌مهری شده است‌. به دفعات به دلیل عدم توانایی در دادن شهریه کلاس حتی برای یک و دو هفته از کل یک ترم محروم شده است‌. او این را آفت موسسات موسیقی در پایتخت می‌داند و می‌گوید: بهترین موسسات موسیقی تهران که نام پرآوازه‌های موسیقی سنتی کشور را یدک می‌کشند، از بهترین و شهیرترین زبردست‌های آموزش پیانو و ویولن بهره می‌برند که به صورت خصوصی جلسه‌ای 300، 400 هزار تومان کارمزد می‌گیرند‌. راحت‌تر آنکه هیچ کدام حتی به اندازه دو جلسه برای خود هنر به معنای هنر حرمت قائل نمی‌شوند‌.
کاسبی موسسات آموزش کنکور با افزایش میزان خدمات‌دهی تا کودکان 7 ساله
یکی از همان ابرغول‌های معروف برگزارکننده دوره‌های کنکور و‌.‌.‌. از تک‌درس‌های تقویتی گرفته تا دوره کامل دروس به علت بی‌اثر بودن و فلج شدن ساختار نظام آموزش و پرورش کشور، برنامه‌های متنوعی را برای فرزندان خانواده‌ها تدارک دیده است‌. از آموزش زبان انگلیسی که همیشه در تابستان‌ها علاقه عجیبی در خانواده‌ها ناگهان به وجود می‌آید تا فرزندان‌شان را به این کلاس‌ها بفرستند تا ترس از ریاضیات که شاکله درس‌های تابستانی ارائه‌شده را تشکیل می‌دهند، رونق دارد‌. این موسسات که روزی صرفا وظیفه ارائه راهکارهای آموزشی برای کنکور جوانان را داشتند امروز چنان تا کلاس اول دبستان را پوشش داده‌اند که عملا خانواده‌ها حتی برای ریاضی دوم دبستان و تک درس تقویتی آموزش الفبای تکمیلی برای ورود به کلاس دوم دبستان نیز مجاب شده‌اند‌. این را متصدی یکی از شعب این موسسه ابرغول می‌گوید‌. همچنین عنوان می‌کند: در ایام اردیبهشت و اوایل خرداد یعنی در روزهای پایانی سال تحصیلی ما موظفیم در نزدیکی مدارس دبستان و راهنمایی منطقه حاضر شویم و از خانواده‌ها جهت آموزش رایگان یک ترم زبان انگلیسی ثبت‌نام کنیم‌. ما برای جذب هر دانش‌آموز از موسسه کارانه دریافت می‌کنیم و اگر بتوانیم به تعداد هر ترم مازاد دانش‌آموز را در موسسه حفظ کنیم، کارانه بار دیگر تکرار می‌شود‌. یک دوره هم به این دانش‌آموزان به دلیل معدل‌شان در مدرسه جایزه اهدا می‌کنیم و سپس طبیعی است خانواده‌هایی که بضاعت نسبی دارند، نسبت به ثبت‌نام فرزندان‌شان اقدام می‌کنند‌. آنها البته به این مساله غیر از همه این موارد، به نوعی به عنوان گذران اوقات فراغت و تخلیه انرژی فرزندان‌شان هم نگاه می‌کنند که این خود باعث ترغیب آنها به تداوم حضور کودکان و نوجوانان در این موسسات می‌شود‌. دست آخر این پول است که حرف اول را می‌زند‌.
کلام آخر
چنین رفتارهایی نه تعجب‌آورند و نه تمامی دارند‌. ساختار ضعیف و فلج نظام آموزشی در کشور ما چه در ابعاد نظام مدون و مصوب آموزشی و چه در بخش خصوصی و به اصطلاح غیرانتفاعی ما، دارای سوابق اینچنینی شاهکاری هستند‌.
کجای این فرآیند ناموزون قرار گرفته‌ایم؟ مهم‌ترین و درعین حال پرسش بنیادین در راستای تغییر روش یا تحقق امور اثرگذار در فرآیند ساختن آینده کودکان و نوجوانان دقیقا به همین پرسش باز می‌گردد‌. اگر بدانیم در کجای راه هستیم،‌ چه میزان شناخت از نسل نوجوان و جوان داریم، طبیعی است که با برنامه‌ریزی جامع عملا طی یک دهه می‌توانیم بنیانگذاران طرحی ثابت باشیم که نسل نوجوان و آینده‌ساز این کشور اینچنین بدون برنامه‌ریزی در توفان برنامه‌های ناموزون رشد و پرورش نیابند‌. هر چقدر برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت مستحکم، مستدل و ثمربخش باشد، به همان میزان نشان‌دهنده قدرت و قابلیت ساختار حاکم آموزشی و الگوهای تربیتی هستند‌. همچنین به نسبت سال‌های گذشته کارکرد مدارس بسیار در این زمینه افول داشته و در نقطه مقابل در برخی وجوه همچون رشد گیاهان هرز رشد چشمگیری یافته است‌. اگر هنوز به کیفیت پنج دهه گذشته تعریف از گذران اوقات فراغت، رفتن به اردوهای سیاحتی و تفریحی باشد و هنوز مراد از کیفیت اوقات فراغت بازی‌های زو و فوتبال گل‌کوچک باشد، باید بپذیریم که هنوز با نقطه آغاز طرحی ثمربخش چند دهه فاصله داریم تا چه رسد به اینکه به فکر ارتقای ابزارها و اهداف متعالی از پرورش فرزندان‌مان در ساختار نوین آموزشی باشیم‌. بر این مبنا باید گفت تا همین حالا بسیار تاخیر داشته‌ایم و راهی بسیار طولانی در پیش داریم‌ البته اگر ضرورت تغییر در حوزه پرورش کودکان و نوجوانان را با جان و دل حس کرده باشیم‌.